سه‌شنبه، 18 بهمن 1401 - 10:00

شروع دوباره

کتاب شروع دوباره نوشتهٔ جولیا کامرون و ترجمهٔ سیدحسام فروزان است و نشر نون آن را منتشر کرده است. کشف خلاقیت و معنا در میانهٔ زندگی و سال‌های پس از آن، موضوع اصلی این کتاب است.

کتاب خوب- امیدبانوان؛ خلاقیت حالت طبیعی زندگی است. زندگی انرژی است، انرژی خالص و خلاقانه. نیرویی پنهان و جاری و ساری وجود دارد که به همهٔ زندگی انگیزه می‌دهد، از جمله به خودمان. وقتی خلاقیت را به خودمان راه می‌دهیم راه را برای خلاقیت نیروی خلاق درونی و زندگی‌مان باز می‌کنیم.

ما خود خلاقیت هستیم و ما به نوبهٔ خود زاده شده‌ایم که با خلاق بودن زنجیرهٔ خلاقیت را ادامه دهیم. خلاقیت موهبت خداوند است به ما. با بهره‌گیری از خلاقیت گویی جواب هدیهٔ خداوند را می‌دهیم.

کتاب شروع دوباره دوره‌ای دوازده‌هفته‌ای است برای هر کسی که میل دارد خلاقیتش را پرورش دهد. این‌طور نیست که فقط برای هنرمندان ‌«شناخته‌شده» باشد. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که در حال انتقال به پردهٔ دوم زندگی هستند، یک پرده را پشت سر گذاشته‌اند و قصد دارند صحنهٔ دیگری خلق کنند. این پردهٔ دوم برای برخی ممکن است به معنی بازنشستگی از کار رسمی باشد یا برای عده‌ای دیگر مانند مواجه شدن با لانه‌ای خالی باشد، وقتی که بچه‌ها بزرگ شده‌اند و خانه را ترک کرده‌اند، و برای بقیه ممکن است خیلی ساده جان دوباره بخشیدن به روح خلاقه‌شان باشد، وقتی که ناگهان با عنوان ‌«شهروند قدیمی» خطاب شده‌اند.

شما فصل مربوط به هر هفته را می‌خوانید و فعالیت‌های مرتبط با آن را انجام خواهید داد. در این کتاب با چهار ابزار ابتدایی کار خواهید کرد:

ابزار صفحات صبحگاهی، به‌صورت روزانه؛ قرار شخصی هنرمند، هفته‌ای یک‌بار؛ پیاده‌روی تک‌وتنها، دو بار در هفته؛ و البته نوشتن خاطرات روزانه، که در تمام دوازده هفته برقرار خواهد بود. به‌این‌ترتیب هر زمان لازم باشد شما دوباره با قصهٔ منحصربه‌فرد خودتان مواجه خواهید شد.

دوازده هفته ــ سه ماه ــ ممکن است به‌نوعی زمانی طولانی به نظر آید، اما این زمان را به‌مثابه هفته‌ای چند ساعت سرمایه‌گذاری شخصی در نظر بگیرید که برای فاز بعدی زندگی‌تان انجام می‌دهید.

خواندن کتاب شروع دوباره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند خلاقیت را در خود پرورش دهند، به‌ویژه میان‌سال‌ها، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شروع دوباره

«بخشی از وجود ما، آنکه دست به آفرینش می‌زند، شبیه کودک است. نسبت به تجربیات جدید هشیار و پر از ترس است و با احساسات عجیب دورمان هیپنوتیزم شده است: برف سفید تازه که گویی از آن جهان پا بدین عرصه گذاشته، بوی دل‌فریب شکلات که روی اجاق گرم می‌شود، شکنندگی یک مداد تازه و زیبایی هیجان‌انگیز یک کاغذ رنگی. برای من خانه‌های دورهٔ ویکتوریا خاطرات فراوانی را به یاد می‌آورد. جذابیت‌های گوشه و کنارهای آن مرا به یاد خانهٔ دوران کودکی‌ام در لیبرتی ایلینوی می‌اندازد. خانه به دست نجاری ساخته شده بود که استعداد هنری‌اش را در راهروهای مخفی، حکاکی‌های با دقت پرداخت‌شده و قاب‌های پنهان سقف نشان داده بود. اینکه به نقطهٔ خاصی از دیوار ضربه بزنیم و ببینیم که بهار پدیدار می‌شود و زیبایی‌های پشت آن دیده می‌شود هیجان‌انگیز بود. گشتن دور خانه خودش یک ماجراجویی بود. در هر گوشه از خانه یک اثر هنری وجود داشت و منتظر بود کشف شود.

کودکان در هر لحظه چیزی را کشف می‌کنند. یک چیز کوچک موجب شگفتی آن‌ها می‌شود، زیرا کودک، برخلاف بزرگ‌سال، نسبت به زمان آگاهی ندارد و برای فراگیری ‌«عجله» ندارد. هر کشف جدید مثل آخرین آگاهی کسب‌شده عمل می‌کند و تجربه شکل می‌گیرد. بزرگ‌سالان معمولاً این بُعد طبیعی را فراموش می‌کنند و به خود فشار می‌آورند تا سریع چیزی را فراگیرند و یا انتظار دارند برای مسئلهٔ پیش‌آمده خیلی سریع راه‌حلی بیابند.

کسانی که به‌تازگی بازنشسته شده‌اند یک زندگی ساختاربندی‌شده را که در آن کارآزموده شده‌اند رها می‌کنند و وارد یک زندگی بدون ساختار می‌شوند که در آن تا حدی احساس می‌کنند به پایان نزدیک شده‌اند. شوک بازنشستگی می‌تواند غافلگیرکننده و ترسناک باشد. ناگهان قفل‌های بی‌پایان خالی زمان در افق نمودار می‌شوند. امکانات نامحدود است. این یک پیشنهاد ناراحت‌کننده است. بازنشستگان جدید متفقاً روزها و ماه‌های نخستین بازنشستگی را به‌عنوان دوران تعیین حد حساسیت توصیف می‌کنند.

ریچارد در نخستین روز بازنشستگی، پس از دورانی طولانی که به‌عنوان مدیر یک مرکز تفریحی در قیدوبند بود و بعد از سال‌ها عمل کردن به شرح وظایف روزانه، با احساس بی‌هدفی از خواب بیدار شد. وقتی همسرش از او پرسید در آن روز چه کاری می‌خواهد انجام دهد او جواب داد: ‌«فکر کنم بروم دوچرخه‌سواری.» و وقتی از او پرسید کجا می‌رود، فهمید پاسخی برای آن ندارد. گفت: ‌«جایی ندارم که بروم.‌»»

شگفتی سرآغاز خِرد است. سقراط

شغل ویکتور به‌عنوان مهندس به پایان رسید و در روزهای نخستین بازنشستگی‌اش مرتب بین خانه و دفتر کارش سرگردان بود و به دفاتر و اسناد کاری‌اش نگاه می‌کرد. دخترش از او پرسید چگونه از بازنشستگی‌اش لذت می‌برد؟ او به دخترش جواب داد: ‌«نمی‌دانم باید چه‌کار کنم.‌»

خیلی مهم است که به‌ویژه در روزهای نخستین تغییر، با خود مهربان باشید. در حقیقت در این دوره چیزی بهتر از مهربان بودن با خود نیست. بسیاری از بازنشستگان فکر نمی‌کردند به دلیل داشتن زمان بسیار زیاد دچار ضربهٔ روحی شوند. ناگهان خود را با وسیله‌ها سرگرم می‌کنند و دچار افسردگی و سرخوردگی می‌شوند؛ اتفاقی که باعث می‌شود خود را به شکل منفی قضاوت کنند. آن‌ها به خود می‌گویند: ‌«من باید بهتر عمل کنم.» سعی می‌کنند احساس شفقت و مهربانی نسبت به خود بیابند. چقدر بهتر بود به‌جای قضاوت‌های سخت نسبت به خودشان، می‌توانستند با مهربانی به خود بگویند: ‌«خب، من در شوک هستم. من در بحبوحهٔ تحولی عظیم قرار دارم.‌»

طبیعت انسان به دنبال هدفمندی است و بدون آن انسان دچار اضطراب می‌شود و احساس سرگردانی می‌کند. اینجا همان‌جایی است که صفحات صبحگاهی، قرارهای شخصی هنرمند و پیاده‌روی‌ها تبدیل به یک قایق نجات می‌شوند. این سه وسیلهٔ پایه‌ای برای روز و هفتهٔ شما ساختاری ایجاد می‌کنند و با این ساختار فرصت‌های جدید به وجود خواهد آمد. در همین زمان، وقتی به سؤالات ساده‌ای پاسخ می‌دهید تا یادداشت خود را بنویسید، علایق، آرزوها و مسیرهای جدیدی می‌یابید. ممکن است رؤیاها و اشتیاق‌هایتان دوباره بیدار شوند و یک سفر هیجان‌انگیز باارزش در انتظارتان باشد».

 

 

 

 

کدخبر: 12408


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise