یکشنبه، 01 اسفند 1400 - 09:00

وسعت یا عمق؟

کتاب وسعت یا عمق؟ نوشته دیوید اپستین، کتابی هوش‌ربا است که شما را به تردید دربارهٔ قدم بعدی شغلی‌تان و همچنین شیوهٔ تربیت فرزندتان می‌اندازد. این کتاب به شما می‌گوید چرا از این شاخه به شاخه‌ای دیگر پریدن می‌تواند کارگشا باشد.

 کتاب خوب- امیدبانوان؛ بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند اگر می‌خواهید مهارتی را بیاموزید، اگر می‌خواهید نوازنده‌ای ماهر شوید، یا در هر کاری سرآمد شوید، باید از سنین کم شروع کنید، تمرکزتان را تماماً وقف آن کار کنید و ساعات زیادی را به تمرین هدفمند اختصاص دهید. اگر سرسری کار کنید و دست نجنبانید و متمرکز و مستمر کار نکنید، هرگز به جایی نخواهید رسید و دیگران گوی سبقت را از شما می‌ربایند.

 در یک کلام، برای موفقیت باید متخصص شوید. اما دیوید اپستین، در تحقیقی طولانی و روشمند، مسیر موفقیت بسیاری از ورزشکاران، هنرمندان، مخترعان و دانشمندان را بررسی کرده و به نتیجه‌ای خیره‌کننده‌ رسیده است: در اغلب زمینه‌ها، به‌خصوص حوزه‌های پیچیده و پیش‌بینی‌ناپذیر، کامیابی از آن متفنن‌هاست نه متخصص‌ها. متفنن‌ها به جای تمرکز بر یک حوزه، از این شاخه به آن شاخه می‌پرند؛ آن‌ها راهشان را دیر پیدا می کنند، اما خلاق‌تر و چابک‌ترند و راه‌حل‌هایی را می‌بینند که از چشم همتایان متخصصشان پنهان می‌ماند. اپستین در این کتاب ماجراهای متعدد و دور از انتظاری از پیروزی‌ها و شکست‌ها نقل می‌کند و راهنمایی‌مان می‌کند که چطور بی‌آنکه سردرگم شویم و عمری را به بطالت بگذرانیم، جهانمان را وسعت ببخشیم و توانایی‌هایمان را پرورش دهیم. این کتاب شما را برای رسیدن به موفقیت همراهی می‌کند.

 

خواندن کتاب وسعت یا عمق؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی موفق پیشنهاد می‌کنیم.

 

بخشی از کتاب وسعت یا عمق؟

نیک سال و چهار روز پس از آنکه جنگ جهانی دوم در اروپا با تسلیم بی‌قیدوشرط پایان یافت، لاشلو پولگار در شهر کوچکی در مجارستان به دنیا آمد و بذر خانواده‌ای جدید کاشته شد. او هیچ پدربزرگ و مادربزرگ و قوم‌وخویشی نداشت؛ همه آن‌ها در هولوکاست جانشان را از دست داده بودند، همچنین همسر اول پدرش و پنج فرزندشان. لاشلو بزرگ شد و تصمیم گرفت تشکیل خانواده دهد، خانواده‌ای خاص.

او در دانشگاه به سراغ زندگی‌نامه‌اندیشمندان افسانه‌ای، از سقراط گرفته تا آینشتاین، رفت و آن‌ها را بادقت خواند و از این راه خود را آمادهٔ پدرشدن کرد. لاشلو به این نتیجه رسید که آموزش به شیوه سنتی دیگر کارآمد نیست و اگر درست و به‌موقع شروع کند می‌تواند از فرزندانش نابغه بسازد. با این کار، چیز بسیار بزرگ‌تری را نیز اثبات می‌کرد: اینکه قالب هر کودک را می‌توان به گونه‌ای شکل داد که در هر رشته‌ای به بالاترین درجه برسد. او فقط به همسری احتیاج داشت که در این برنامه همراهی‌اش کند.

دوستِ مادر لاشلو دختری به نام کلارا داشت. در سال ۱۹۶۵، کلارا به بوداپست رفت و در آنجا شخصاً با لاشلو ملاقات کرد. لاشلو برای به‌دست‌آوردن او زحمت زیادی نکشید؛ در همان دیدار اول به کلارا گفت که قصد دارد شش فرزند داشته باشد و آن‌ها را طوری بار آورد که به افرادی برجسته‌تبدیل شوند. کلارا به خانه بازگشت و با بی‌میلی ماجرا را برای پدر و مادرش توصیف کرد: «خیلی آدم جالبی بود، اما نمی‌توانم به ازدواج با او فکر کنم» آن‌ها به تبادل نامه ادامه دادند. هر دو معلم بودند و توافق داشتند که نظام آموزشی در مدارس به‌شدت ناکارآمد است و به قول لاشلو فقط برای تولید «توده‌ای از افراد متوسط خاکستری» ساخته شده است. پس از یک سال و نیم نامه‌نگاری، کلارا متوجه شد که صمیمیت مکاتبه‌ای ویژه‌ای بینشان شکل گرفته است. لاشلو سرانجام نامه‌ای عاشقانه نوشت و در پایانِ نامه به کلارا پیشنهاد ازدواج داد. آن‌ها ازدواج کردند، به بوداپست نقل مکان کردند و دست به کار شدند. در اوایل سال ۱۹۶۹ سوزان به دنیا آمد و آزمایش آن‌ها آغاز شد.

لاشلو شطرنج را برای اولین نابغه انتخاب کرد. در سال ۱۹۷۲، یک سال قبل از شروع آموزش سوزان، بابی فیشر آمریکایی در «بازی قرن» بوریس اسپاسکی روسی را شکست داده بود. این بازی در هر دو نیم‌کره نماینده جنگ سرد محسوب می‌شد و این‌گونه بود که شطرنج ناگهان به فرهنگ عامه‌پسند راه یافت. 

 

کدخبر: 7999


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise