کتاب خوب- امیدبانوان؛ همه ما در طول شبانهروز ۲۴ ساعت وقت داریم که کارهایمان را انجام دهیم، پس چرا بعضی افراد میتوانند بیش از دیگران به موفقیت برسند؟ آنها به این دلیل کارهای خود را به سرانجام میرسانند که وقت خود را صرف فعالیتهای غیرمولد نمیکنند، فعالیتهایی که مانع پیشرفت آنها هستند. شما احتمالاً یکی از افرادی هستید که جملههایی از این دست را میگویند: «وقت کافی در طول روز وجود ندارد». اگر بیل گیتس و وارن بافت میتوانند با استفاده از همان ۲۴ ساعت شبانهروزی که همه ما در اختیار داریم، به دو نفر از ثروتمندترین افراد روی کره زمین تبدیل شوند، بدان معنی نیست که آنها موجوداتی فرازمینی هستند بلکه به این معنی است که ما وقت خود را تلف میکنیم.
اهمالکاری نقطه مقابل بهرهوری است. برای داشتن بهرهوری باید اقدامی انجام دهیم تا بتوانیم کارها را به جلو ببریم. وقتی اهمالکاری میکنیم همه چیز را تا فردا، هفته آینده و در بعضی موارد تا «ابد» عقب میاندازیم. اهمالکاری یک بیماری روانی است که افراد را از رسیدن به تواناییهای بالقوهشان در زندگی باز میدارد.
این کتاب ذهن شما را روشن میکند و چشمانتان را به سوی امکانات بینهایتی که در دسترستان است باز میکند، دستیابی به اهداف اصلیتان، به توانایی شما در غلبه بر اهمالکاری بستگی دارد، خواه این هدف توانایی مالی بیشتر باشد، یا شادی و رضایت شخصی و یا هر چیز دیگری که از زندگی میخواهید. این کتاب راهنمای شما خواهد بود تا با کمک آن بر اهمالکاری خود غلبه کنید. این کتاب در ۱۱ فصل شما را همراهی میکند.
خواندن کتاب غلبه بر اهمال کاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تام کسانی که در زندگی به دنبال پیشرفت در کسب و کارشان هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غلبه بر اهمال کاری
ژانت همیشه به فکر شروع یک کسبوکار شخصی بوده است. او در پنج سال گذشته در یک کار بدون آینده گیر افتاده و دائماً در حال خیالپردازی درباره روزی است که مجبور نباشد به رئیس سختگیر خود گزارش دهد، با کاغذبازیهای کسل کننده و انباشته شده بر روی هم روبرو شود و یا هر روز صبح دختر دو سالهاش را با یک پرستار کودک تنها بگذارد. نگرانی او این بود که بدون شغلاش که از آن متنفر بود، هیچ راهی برای ادامه حمایت مالی از خود و خانوادهاش سراغ ندارد. او پس از مدتها فکر کردن در مورد وضعیت خود، تصمیم گرفت که رستوران شخصیاش را به صورت سرویس تحویل از خانه راه اندازی کند.
در ابتدا، این هدف چیزی نبود جز یک خیال، خیالی که به آن فکر میکرد تا روز را به سر برساند. اما یک روز و به یکباره همه چیز عوض شد و ژانت تصمیم گرفت اقدامی انجام دهد. از اینها گذشته، آشپزی کار مورد علاقهاش بود. او سالها برای دوستان و خانوادهاش آشپزی میکرد و آنها چنان تحت تأثیر مهارتهایاش قرار گرفته بودند که همیشه به او میگفتند رستوران خودش را باز کند. بنابراین ژانت به این نتیجه رسید که میخواهد این کار را امتحان کند اما راهی برای تأمین هزینههای زندگی بعد از ترک کارش نداشت، بنابراین برای شروع کار یک مرخصی دو هفتهای گرفت.
اولین قدم او تحقیق بود. قبل از شروع، او نیاز داشت که جنبههای اقتصادی کار را درک کند. ژانت قصد داشت هر آنچه که در مورد مدیریت مالی، مالیات و دستورالعملها نیاز داشت را بداند. وی همچنین قصد داشت در شهر خود تحقیقاتی درباره بازار کارش انجام دهد تا خواستهها، نیازها و علائق مشتریان هدف خود را بداند.
متأسفانه تمام ایدههای ژانت در ذهن او قرار داشت و در همانجا هم ماند! تصور اینکه باید همه چیز را از ابتدا یاد بگیرد چنان طاقتفرسا بود که او را برای انجام هرگونه اقدامی فلج کرده بود. اجارهنامهها، پروندههای تجاری و مالیات برای او جذابیتی نداشت. تمام کاری که او میخواست انجام دهد آشپزی بود! وقتی مرخصیاش شروع شد هر کاری کرد به غیر از کارهایی که در ابتدا برنامهریزی کرده بود. ژانت روزهای خود را با بازی با دخترش، خوابیدن در خانه، انجام کارهای خانه، دیدار با دوستان و غیبت کردن با همسایهها گذراند اما نتوانست هیچ اطلاعاتی درباره پروژه تحقیقات بازار خود به دست آورد.
دو هفته آمد و رفت و او به هیچ چیز نرسید! وقتی ژانت بعد از مرخصی راهی کار خود بود فکر افتتاح رستوران خودش همچنان در ذهناش بود و دقیقاً همانجا هم ماند، در ذهناش.
چرا ژانت اهمالکاری کرد؟
فکر میکنید ژانت چه اشتباهی انجام داده است؟ آیا او فاقد پشتکار، تمرکز، عملگرایی یا انضباط شخصی بود؟ بله، او فاقد تمام این موارد بود که وقتی با هم ترکیب میشوند، به اهمالکاری منجر میشوند. این یک مورد کلاسیک از اهمالکاری است که بهعنوان قاتل رؤیاها شناخته میشود. اگر قصد دستیابی به هر هدفی را دارید، باید توانایی پیگیری کردن آن را داشته باشید و اگر فاقد هر یک از این مؤلفهها باشید، برای غلبه بر این عادت منفی، کار سختی در پیش خواهید داشت. من هر مؤلفه اهمالکاری را به یک قسمت از بدن تشبیه میکنم تا بتوانید اهمیت آنها را کاملاً درک کنید: