کتاب خوب- امیدبانوان؛ این کتاب بر اساس چرخههای مشترک زندگی همهٔ زنان پیریزی شده و بر پایهٔ مطالبی شکل گرفته است که بیشتر به ما زنان مربوط میشود.
این کتاب برای همه زنان است در هر مرحلهای از چرخه زندگی. نتیجه مطالعات نویسنده در این کتاب حاوی اصول مقدماتی برای سازگاری با پیری یا رسالهای درباره چگونگی تربیت دختران در نوجوانی و یا کوششی برای اثبات این نکته نیست که زنان دارای ویژگیهایی هستند که آنها را بر مردان برتری میبخشد. در عوض، کوشش کرده است بینشی پربار و بحثانگیز از زیستشناسی، روانشناسی و معنویت منحصربهفرد زنان ارائه دهد یک حلقه بازخورد زیستی روانی روحی که استعدادهای مشخصی را به جنس ما اعطا میکند و در طول عمر به شکوفا شدن ادامه میدهد.
دکتر بوریسنکو دورهٔ دکترا و فوق دکترای پزشکی هاروارد در رشتهٔ زیستشناسی سلول سرطانی و رفتاردرمانی گذراند و مدرس علوم پزشکی بوده است. او از بنیانگذاران درمانگاه تن و روان در بیمارستان دیکونس نیوانگلند و مدیر پیشین آن است.
دکتر بوریسنکو از علم ارتباط و روانشناسی تن و روان فراتر رفته و وارد کشف عمیقترین سنتهای بزرگ روحی، تجربیات مرگ قریبالوقوع، ماهیت معجزهآسای شفا و قدرت نیایش شده است.
چرخه زندگی زنان بهطور سنتی با مراجعه به سه «معمای خون» نخستین قاعدگی دختر، زایمان، یائسگی مورد مطالعه قرار گرفته است. این سه حادثه فیزیولوژیکی گذارهای بین سه مرحله عمر را مشخص میکنند که از دوران باستان تاکنون شناخته شدهاند دوشیزگی و مادری و عجوزگی. این طبیعت سهبخشی چرخه زندگی از لحاظ فیزیولوژیکی تا این اواخر دارای مفهوم بود.
خواندن کتاب چرخه زندگی زنانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به حوزه مطالعات زنان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرخه زندگی زنانه
سالهای مادری نیز از زمانی که زنها درباره زمانِ مادر شدن، تمایل به مادر شدن، و دفعات زایمان آزادی انتخاب بیشتری داشتهاند تغییرات زیادی کرده است. برای مادران نسلهای پیشین که در اثر صرف تمام عمر در کار بارداری و پرستاری و مراقبت از فرزندان متعدد از نظر جسمی و عاطفی خسته و فرسوده بودند، کوشش برای عقیم کردن خود و مُردن در حین عقیمسازی و بیمادر کردن سایر فرزندان، کاری غیرمعمول نبود. همچنین مُردن به هنگام زایمان در اثر جراحت رحم که نمیتوانسته فشار بیش از یک زایمان را تحمل کند امری عادی بود. و زنانی که از آمیزش جنسی لذت میبردند بسیار نادر بودند زیرا آمیزش جنسی بهطور انکارناپذیری با وحشت ناشی از زایمان مجدد توأم بود. خانواده امروزی، پیش از رواج کنترل موالید غیرقابل تصور بود. ما اکنون مسلم میدانیم که اگر بخواهیم میتوانیم آبستن و بعد مادر شویم و به نسبت توانِ عاطفی و مالی خود صاحب یک یا دو یا چند فرزند شویم. در صورتی که طلاق و یا مرگ همسر پیش نیاید، میتوانیم چشمبهراه سالهای میانسالی و سالمندی خود به همراه همسر، فرزندان و احتمالا نوههای خود باشیم. پیش از کنترل موالید، خانوادهای چنین خوشبخت یک استثنا بود نه قاعده. از آنجا که همه زنانی که در سن باروری هستند یا بهطور تصادفی یا به میل خود مادر نمیشوند، ترجیح میدهم که سه دوره هفتساله را که سالهای بیستویک تا چهلودوسالگی را تشکیل میدهند سالهای مادری نخوانم، بلکه این دوره را جوانسالی بنامم.
وقتی سالهای بالقوه مادر شدن به پایان میرسند، زنان امروزی وارد سالهای نامکشوف و ناشناس میانسالی میشوند، زمانی از عمر که معادل پیری تلقی میشد. زن امروزی در میانسالی بهطور بالقوه خردمند و هنوز در تحرک و دارای نوعی قدرت خشن است که از نظر زیستشناختی با افزایش نسبی در میزان تستسترون که پس از کاهش میزان استروژن درست پیش از یائسگی اتفاق میافتد عمل میکند. رفتار بیباکانه را هورمونهای بیباکی پشتیبانی میکنند. در این دوره، میزان بردباری در برابر چیزهای نادرست، بیعدالتی و بیاحترامی به حقوق دیگران به نسبت کم میشود. یک زن میانسال که از نظر روانی سالم باشد بهعلت تمایل به صراحت و رکگویی، هنگامی که عرصه را برای تاختوتاز مناسب ببیند میتواند برای خانوادهها و نهادهای کجکار بهطور جدی مسئلهساز باشد.