کرج - امید بانوان؛ تیلدا حسینی؛ روزهای تابستان برای اغلب مادران به ویژه آن دسته از فرهنگیان که به واسطه شغل خود بیشتر در کنار فرزندان هستند، بهترین زمان برای آموزش مهارتهای فردی و اجتماعی به کودکان و نوجوانان است. دختران در ایام تابستان در کنار مادر و پسران در کنار پدر با ترفندهایی از زندگی آشنا میشوند که شاید برای همیشه در خاطره و ذهن بکر آنها نقش ببندد. تقریبا خاطره اولین آموزش نیز مثل خاطره اولین عشق هرگز از یاد نخواهد رفت.
حتما یادتان هست چطور با غرور خاطره اولین پخت برنج، یا انجام یک کار فنی را برای فرزندان و یا خواهر و برادر کوچک خود تعریف کردهاید. یادش به خیر! گویی به پیچیدهترین سؤال فلسفی عالم پاسخ داده بودیم یا به بزرگترین کشف ناممکن رسیده بودیم. اما باور کنید همین الان که شما دارید این خطوط را مطالعه میکنید و همزمان ذهن شما سفری به دوران نوجوانی خود دارد، بسیاری هستند که با خواندن این یادداشت و رسیدن به همین خطوطی که خاطرات بسیاری را به ذهنشان متبادر میکند، رگههایی از غمی پنهان، فشردگی و انقباضی را در ماهیچههای خود و تلخی ناخوشایندی را در دورترین خاطرات کودکی خود تجربه میکنند که شاید از ادامه خواندن این نوشته خودداری کنند و این کوچکترین واکنشی است که بدن به طور طبیعی بعد از این همه سال فراموشی نشان میدهد. اینجاست که باید از خود پرسید: براستی ما بزرگترها چه میکنیم با روحیه و احساس و شخصیت کودکانمان؟
در اولین تجربهها همیشه ذوق و هراس دلچسبی وجود دارد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و تنها دست مهربان و باتجریهای که خود از این مسیر پر هراس امن و راحت عبور کرده باشد، قادر است دستان ما را به گرمی بگیرد و با مهر عبور دهد. بذر اعتماد به نفس، عزت نفس و کرامت نفس در همین روزهایی در حال باروری در فرزندان ماست که مادری با شوخ طبعی و ملایمت بایدها و نبایدهای زندگی را به گوش دخترش زمزمه میکند و پدری با دستی از سر مهر قدرتمندانه بر شانههای پسرش مینوازد. همانطور که با بیتوجهی و بیمبالاتی والدین، فرزندان ممکن است سالها در برزخ عدم اعتماد به نفس و در دوزخ عدم کرامت به نفس به سر برند؛ تنها به این گناه که روزی روزگاری از لطافت و عطوفت والدی بیبهره شدند که دوست داشت همه چیز را یک شبه و در کوتاهترین زمان ممکن و به سریعترین و شاید بدترین روش ممکن به او یاد دهد. غافل از این که پروسه یادگیری به ویژه یادگیری مهارتهای زندگی امری طولانی شاید به درازای طول عمر طبیعی یک انسان باشد.
اگر نوع و نتیجه آموزشهای والدین به فرزندان را در چندین دهه اخیر مقایسه کنیم، متوجه نکته ظریف دیگری نیز میشویم. نسل قبل با وجود کمبود امکانات، تکنولوژی و کلاسهای آموزشی در کسب مهارتهای اولیه زندگی در بسیاری از جوانب نسبت به نسل امروز موفقتر بوده است. بر طبق آمار، یکی از علل مهم طلاق در خانوادههای امروزی عدم مهارتهای لازم زندگی توسط زوجین است و این یعنی فاجعه! یعنی دوری ارکان خانواده از یکدیگر! یعنی بین من والد و دختر یا پسرم فاصلهای نحومی و باطنی رخ داده است گویی فصلی از زندگی مشترک ما در زیر یک سقف از کتاب زندگی جدا شده، فراموش شده یا اصلا نوشته نشده. گویی جایی در حین زندگی کردن فقط ادای زندگی را درآوردهایم، آنقدر غافل شدهایم از هم که یادم رفت به او گوشزد کنم، راه مهروزی را، روش و سلوک برخورد با دیگری را. نمیدانم در کدامین ساعت شلوغی کار فراموش کردم به نوجوانم یاد بدهم صبوری را، شکیبایی را و نتیجه آن را اینک در دالانهای سرد و تاریک دادگاه خانواده میبینم.
چه خوبست که در کسب تجربه این «اولین بارها»، این «آموزشها» و این «مهارتها» به احساس و روحیه فرزندان خود توجه ویژه داشته باشیم. مهارتهای زندگی تنها به یک سری پخت و پزها و یا سفت کردن پیچها ختم نمیشود. گستره مهارتهای زندگی را باید با دیدی عمیق و وسیع نگریست و با جدیت و دلسوزی نسبت به آموزش آنها به کودکان و نوجوانان مبادرت کرد. بسیاری از فضائل اخلاقی، مهارتهای کلامی، روشها و منشهای اجتماعی و بایدها و نبایدهای معنوی را هر فردی در قدم اول از خانه و در محیط خانواده فرامیگیرد. پس حال که رسالت شما در زندگی به عنوان والدین، بزرگتر، قیم، سرپرست، آموزگار و یا حتی خواهر و برادر بزرگتر این گونه تبین شده که الگوی مناسبی برای رشد آنها باشید و در تعالی و رشد شخصیت آنها تأثیرگذار باشید؛ لطفا فراموش نکنید آئین مهرورزی را در کنار این آموزشها و از یاد نبرید روحیه لطیف چون برگ گل و ذهن بکر و پاک آنها را که اگر به خشم و خشونت آزار ببیند، زود پژمرده و مچاله میشود و دیگر آن طراوت و پویایی سابق را بدست نخواهد آورد.