گزارش- امیدبانوان؛ از هفته گذشته تا کنون و با اعلام رسمی تغییر جنسیتِ یکی دیگر از بازیگران مطرح کشور، بحث تراجنسیتی یا ترنسجندر و به اصطلاحِ عام و اختصار، واژۀ «ترنس» درحال رد و بدل اطلاعات متقن و البته نظرات عوامانه در جامعه است که در وهله ابتدایی و با نگاه علمی از سوی کارشناسانِ امر، تمرکز بر این مهم است تا عارضه موجود در سنین ابتداییِ شکلگیریِ شخصیت و ورودِ فرد به مسیرهای متعدد شغلی و جایگاه اجتماعی شناسایی شود تا هویت و توانایی افرادِ اینچنینی مشخص و اختلال مذکور مورد رواندرمانی قرار گیرد. اما آنچه در مرتبه ثانویه دارای اهمیت است، افراد و علیالخصوص دخترانی مورد بحث هستند که بعد از مشاورههای متعدد، مشخص میگردد که در گروه ترنس قرار ندارند و به گونهای شبهترنس نامیده میشوند. دخترانی که هیچ مشکل و اختلالی آنها را مورد هدف قرار نداده و تنها برای ژست دوران نوجوانی- جوانی یا افسردگی و عقدههای روانی، از هویت واقعی خود فراری هستند و در کالبد زنانه با رفتار مردانه و حرکات نیمه زنانه- مردانه به سر میبرند!
با رصد گذرا در جامعه کنونی، به راحتی و در شمار بالایی، تعداد زیادی از این گروه قابل تشخیص هستند: دخترانی که مرد نیستند، اما ادای مردان را بروز میدهند، به سبک مردان لباس میپوشند، راه میروند، تفریح میکنند و سعی دارند، با تیپهای مردانه خود را دخترانی بدون نرمش و خصوصیات زنانه نشان دهند! این گروه در زمرۀ افراد ترنس قرار ندارند اما به دلایل متعدد فرهنگی- اجتماعی و ساختار خانواده و محیط آموزشی، اینچنین وانمود میکنند و تمایل زیادی برای مردبودن از خود نشان میدهند.
این موضوع در برهه زمانیِ فعلی، درحالی با ترنسهای حقیقی گرهساز شده که مرز تشخیص واقعیِ این دو گروه مقداری دشوار و به بدنۀ خانواده و مکان آموزشی منوط است تا از راه علمی و بیان حقیقتهای موجود در افراد ترنس برای گروهی که خود را شبیه جنس مخالف نشان میدهند، بتوان حجم قابل توجهی از افراد را که نادانسته در این تیپ و قالب جای گرفتهاند، در مسیر هویت حقیقی قرار داد.
درحالی به لحاظ علمی، واژه «ترنس» عارضهای است كه فرد، هویت جنسیتی خود را با توجه به ویژگیهای جنسی بدنی كه از هنگام تولد برای وی تعیین شده است، نمیپذیرد که از جنبۀ روانی، خود را از گروه جنس مخالف میداند. در حقیقت زن ترنس یا مرد ترنسبودن تنها به لباس و ظاهر فرد نیست، بلکه حس درونی فرد نسبت به هویت خود است.
در معنای عبارتِ «مرد ترنس» بیان میشود: «اینگونه افراد زنان یا دخترانی هستند که جنسیتِ بیولوژیکی آنها زن است اما عواطف و روحیات شبیه به مردان داشته و تمایلاتشان مانند آنها است. «مرد ترنس» در حقیقت به زنی گفته میشود که یک مرد تمامعیار است اما در جسمی زنانه متولد شده؛ این زنان لباسهای مردانه میپوشند، رفتارهای مردانه از خود نشان میدهند و در مجموع دارای شمایل زنانه بوده اما تمایلات روحی آنها مردانه است».
در جامعه کنونی و با آداب و اخلاق متفاوت که در شماری از گروههای جامعه موجود است، تشخیصِ اختلال مذکور از افرادی که از سلامت کامل بهرهمند هستند و به ظاهر، تمایل دارند برای مدت کوتاهی در کسوت و نمایشِ مردانه زندگی کنند، دشوار و آزاردهنده است. مهمی که از بدو بروزِ ادا و صدای مردانه در این گروه از دختران، باید مورد بررسی از سوی خانواده و متولیان آموزشی قرار گیرد و با نادیدهانگاری در این خصوص به مقولهای بغرنج بدل نگردد.
با توجه به آمار و گزارشات متعدد در این راستا، «اختلال هویت جنسی همیشه در بزرگسالی به وجود نمیآید و افراد در بازه سنی 4 الی 8 سال با این اختلالات مواجه میشوند که در 80 درصد مواقع این اختلالات گذرا و موقتی است».
برخی از روانشناسان معتقدند: «اختلالات جنسی در کودکان گاهی نشأتگرفته از عدم آگاهی نسبت به جنس مخالف است و تنها از سر کنجکاوی شکل میگیرد، اما آمارها نشان میدهد که 8 درصد از کودکان اختلالات جنسی را از کودکی به دوش کشیده و با آن بزرگ میشوند».
اگرچه اختلال هویت جنسی با علائمی مانند اختلالات روحی، افسردگی، اضطراب و احساس بیهویتی همراه است، ضرورتِ بازیابیِ هویت دخترانی که تمایل بروز رفتارهای مردانه دارند، ازجمله موضوعات مهم در برهه زمانیِ فعلی است تا بتوان آسیب موجود را به بهترین شکل ممکن و در زمان مناسب، رفع و رجوع کرد؛ چرا که بسیاری از دختران تنها به دلیل ژستهای نوجوانی و تمایلات زودگذر، علاقه به نشاندادنِ رفتار مردانه در خود دارند اما در تقابل، شماری از این گروه، هویت روانیِ واقعیِ دختران، مرد است که در کالبد زنانه متولد شدهاند و مرز تشخیصِ به موقع و هدایت شخصیتی در این گروه حائز اهمیت وافر است.
با توجه به اینکه با تمرکز بر آمار موجود، اختلال هویت جنسی بیش از 7 درصد از آقایان و 5 درصدر از خانمهای دنیا را به خود گرفتار کرده است؛ صاحبنظرانِ امر در این راستا بر این اعتقادند: «جامعه و افراد نزدیک مرتبط با این افراد باید یاد بگیرند ضمن پذیرش این گروه از افراد از طعنهزدن، مسخرهکردن و کنایههای بیجا دوری کنند تا این گروه از افراد نیز بتوانند بدون اضطرابهای ناشی از اختلالاتی که دارند در جامعه زندگی کنند و مانند همه افراد موجود در جامعه به زندگی روزمره خود ادامه دهند».
این مؤلفه درحالی در کنار آموزش و فرهنگسازی برای رفع و رجوع اختلالات موجود حائز اشاره است که در شماری از سریالها و فیلمهای سینمایی در کشور نیز پرداختِ این مهم درحال گسترش است و لزومِ فرهنگسازی در این مسیر، بیش از پیش قابل اهمیت و پیگیری است.
این مهم که از دهه گذشته تا کنون به عنوان موضوعی دارای تمرکز، نشستها و گفتوگوهای متعدد را از آنِ خود کرده است، به اعتقادِ الهه فرساد خلیلی- پژوهشگر حوزه ترنس جندریسم؛ «به دلیل بیاطلاعی و ناآشنایی خانوادهها با وضعیت این افراد، بسیاری از تراجنسیها متأسفانه از كانون خانواده و جامعه طرد میشوند؛ چرا كه خانواده به دلیل ناباوری، به فرزند تلقین میكند كه تو اشتباه میكنی و اختلال جنسیتی نداری و این اختلال هویت جنسی را ناشی از استفاده از فیلمها و كتابهای غیراخلاقی میدانند، بنابراین از راه قهرآمیز، توهین، تحقیر و طرد از خانواده وارد میشوند».
بنا به گفته فرساد، «بیشتر تراجنسیها به دلیل سردرگمبودن در جنسیت خود، از چیزی كه هستند، به شدت احساس بیزاری، عذابوجدان و گناهكاربودن میكنند؛ چه زمانی كه با لباس جنس مخالف وارد جامعه میشوند و چه آن زمان كه با لباس خود اما با حركات جنس مخالف در جامعه حضور دارند، شاهد انواع مزاحمتهای خیابانی و حتی برخورد پلیس هستند».
به اعتقاد این پژوهشگر، نقش مدارس كشور به عنوان نهاد تربیتی و پرورشی كودكان، ازجمله مراکز مشخص در این مسیر است که متأسفانه مدارس به این حوزه وارد نمیشوند، «درحالی كه با آگاهیبخشی به افراد جامعه، همانند از بین رفتن تابوی بیماری ایدز، این تابو هم شكسته خواهد شد و از پنهانماندن خارج میشود».
این موضوع درحالی این روزها به نقطه قوت دورهمیهای علمی بدل گشته که بازشناسایی افراد ترنسِ حقیقی از دخترانی که موقتانه تمایل دارند خود را مرد نشان دهند، مرکز ثقل مباحث جامعهشناسی در این مؤلفه محسوب میشود.
مرز تشخیص حقیقی و بهجای ترنسهای حقیقی از شبهترنسها به دلایل متعدد ذهنی- روحی، اجتماعی- فرهنگی، درحالی میتواند تا حد بسزایی مسیر فکری، روحیِ افرادِ درگیر در این گروه را سامان دهد که به اعتقاد کاوه قادری- استاد دانشگاه؛ «بهتر است به جای واژه گرایش انحرافی که جنبه تبعیض و سوگیری بر علیه این افراد را در پی دارد، همسو با تعریف علمی آن از واژه ملال جنسیتی استفاده کنیم. از دیدگاه علتشناسی این اختلال میتوان گفت: ترکیبی از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی زمینهساز پیدایش اختلال ملال جنسیتی است. در حوزه عوامل زیستی میتوان به ناهنجاریهای آندروژنیک در هفته ششم تا ماه سوم بارداری مادر اشاره کرد که تأثیرات پایداری بر تعیین هویت جنسی نوزاد بر جای میگذارد. اما جنبه زیستی به تنهایی تعیینکنندۀ نهایی اختلال نیست.
در حوزه عوامل خانوادگی و اجتماعی نیز الگوسازی و نقشهای وابسته به جنسیت موجب پیدایش و تقویت اختلال ملال جنسیتی میشوند. به عنوان مثال: والدین یا سایر افراد مهم زندگی، کودک را تشویق به رفتارهای جنس مخالف میکنند، لباس جنس مخالف را به او میپوشانند و او را تشویق به بازیهای جنس مخالف مینمایند.
همچنین برخی نظریات دیگر به عواملی از قبیل روشهای فرزندپروری مبتنی بر تقویت کلیشههای نامتناسب، فاصله عاطفی پدر از خانواده، تعداد زیاد برادران و خواهران در خانواده و... اشاره داشتهاند. البته لازم به ذکر است که هیچ کدام از این عوامل به تنهایی تبیینکننده نهایی شکلگیری اختلال نیستند، بلکه مجموعه این ویژگیها تأثیر تعاملی و افزایشی با هم دارند و برخی عوامل نیز هنوز ناشناخته باقی مانده است».
با توجه به جامعه حاضر، روحیات متفاوت که در اخلاقیات دختران درحال بروز ناهنجاریهای متعدد است و در ترسیم و برآیند کلی و تجمیع نظرات متقن در این زمینه و درنظر گرفتنِ بروز و گستردگیِ این مهم که جامعه به توالی شاهد حجم قابل توجهی از افرادِ درگیر در این راستا است؛ ورودِ برنامههای کارشناسمحور و فرهنگسازیِ درلحظه، از طریق رسانه ملی و شبکههای اجتماعیِ پُربازدید میتواند روشنگریِ دوچندان برای افراد کل جامعه، گروهِ محصور در این اختلال و خانواده و محیط آموزشیِ این قشر از اجتماع به وجود آورد و بتوان شاهد کمترین آسیبهای روحی و در مسیر درست قرارگرفتنِ جوانانِ دارای اختلال در جایگاههای متعدد اجتماعی بود و جامعه ناظرِ از بینرفتنِ تابوی ترنس باشد و با ورودِ کارشناسان صاحبنظر در برنامههای علمی و رسانههای پرمخاطب، بتوان شفاف و مستند در این خصوص صحبت کرد و با مطرحکردنِ پایه و اساسِ این اختلال، خانوادهها نیز بتوانند تفاوت ترنس حقیقی و شبهترنسها را از یکدیکر تمییز دهند و موضوعاتی چون: رفع نابرابریهای اجتماعی، شغلی و فرهنگی در پیریزی و برنامۀ این دسته از افراد جامعه، مورد نظر قرار گیرد که به پیشنهاد کاوه قادری نیز باید بتوان «با تشکیل تیمی از متخصصان میانرشتهای اعم از روانشناسان، پزشکان جراح، روانپزشکان، مشاوران، مددکاران اجتماعی، حقوقدانان و جامعهشناسان برای شرح و ایجاد یک تصویر واقعبینانه و منسجم از مقتضیات زیستی، روانی و اجتماعی این اختلال، تلاشهای لازم را به عمل آورد و متناسب با مقتضیات فرهنگیِ جامعه ایرانی برنامههای عملیاتی را تدوین کرد؛ تا این اختلال با اختلالات و آسیبهای ثانوی به شکل تجمعی موجب تخریب کارکرد فرد و خانواده وی نشود و در سطح اجتماعی نیز پیامدهای نامطلوبی رخ ندهد».