کرج - امید بانوان؛ تیلدا حسینی؛ زمانی نه چندان دور بازی آنلاین استراتژیکی در اینترنت همه گیر شده بود که ترجیح میدهم نامی از آن نبرم مثل همین بازیهایی که الان در موبایل و تبلت مد شده و مدام در میهمانیها دستور دفاع و حمله از این سوی اتاق به آن سوی اتاق داه میشود! خود در میان جمع و خیال درگیر جنگ و صلحی مجازی!
یادم میآید در آن روزهای خوب حمله و دفاع تنها دو قشر خیلی موفق از آن بازی سربلند بیرون آمدند، نه دهکدهشان مورد حمله دیگری قرا میگرفت و نه سربازان خیالیشان در رنج گرسنگی به سر میبردند. دستهای که خوب بستههای اینترنتی طلا میخریدند و خرج دهکدهشان میکردند و دستهای دیگر بانوان خانهداری که با فراغت خیال به کارهای روزمره زندگی میرسیدند و چون شبانی وفادار از گله سربازان دهکده خود و حتی دهکده هم تیمیهای خود مراقبت میکردند.
یادم هست وقتی سری اول بازیها به هر تقدیر تمام شد و سرور بازیها صفر شد، قرار شد شرکتکنندگان در این بازی که تقریبا ظرف یکسال بازی شبانهروزی دوستان صمیمی یکدیگر شده بودند، قراری در یکی از پارکهای تهران بگذارند تا قصه این آشنایی و دوستی از فضای مجازی پا به دنیا واقعی بگذارد. هر کس از هر شهر و دیاری در این بازی شرکت کرده بود، آمد و جمع خوب و مفرحی تشکیل شد. بیشترین رأی در نظم بازی از آن خانمهای خانهداری بود که هیچوقت هیچ کس تا آن روز نفهمیده بود این هویت و این اکانت جنگجو و مبارز برای یک بانوی خانهدار است! گرچه مردان زیادی به این موضوع اعتراف کردند که الحق بازی آنها از نظم بینظیری برخوردار بوده و همه حدس میزدند که این همه منظم آنلاین بودن و مادرانه از دهکدهای مجازی مراقبت کردن از صبر و سلیقه هر مردی خارج است!
با این مقدمه دوست دارم از پتانسیل زنانی بگویم که بیشترین و مهمترین سرمایه این دنیا یعنی «زمان» را دارند ولی نمیدانند از آن چگونه استفاده کنند. دوست دارم از بانوانی بگویم که از بس رٔفتند و شستند و ناله کردند، و البته نالهشان به گوش هیچ کس حتی همسر و همبالین آنها نرسید، خسته و کلافهاند. زنان خانهدار مظلومانه از صبح تا شب خود را وقف کارهای ریز و درشتی میکنند که گاه بسیاری از آنها تکراری و وسواسگونه است. اگر به بعضی از آنها کرونومتری بدهید تا زمان راه رفتنها از این سوی اتاق به آن سوی منزل را اندازه بگیرند، میبینید از دوندگان نیز سبقت گرفتهاند ولی آن دونده در آخر خط حداقل به امید یک خط پایان هست ولی برای بانوی خانهدار هیچ خط پایانی نیست، بویژه اگر مادر باشد و ویژهتر آنکه در آن خانه بیماری یا سالمندی نیز باشد که به مراقبت و پرستاری گاه و بیگاه یا ممتد شبانه نیازمند باشد.
قصه بعضی از زنان خانهدار پر است از شلوغی و هرج و مرج بیش از حد کارهایی که حتی شرعا نسبت به انجام آنها وظیفهای ندارد ولی طبق عرف و عادات غلط به او سپرده شده است. برخی نیز که البته جوانتر هستند و هنوز درگیر بچه و بچهداری نشدهاند یا بچه از آب و گل درآمده و دیگر آن هجمههای سخت روزهای اول مادرانگی کاهش یافته است، با حجم وسیعی از زمان روبرو هستند که نمیدانند با آن چه باید بکنند؟ اما در هر دو طیف، از آن بانوی به شدت مشغول روزمرگیهای عادی خانهداری یک خانه شلوغ تا آن بانوی مواجه با انبوهی از زمان بیکاری یک چیز محرز و مشخص است و آن هم «زمانی برای با خود بودن» است. زمانی برای بودن در حیاط خلوتی ذهنی و روحی فارغ از تمام مسئولیتها، خالی از تمام احساسات همسرانه و مادرانه، شاید زمانی برای فقط و فقط در خلوت و تنهایی به احوال خود نگریستن.
زنان خانهدار اگر در روز فقط ساعتی را به این زمان اختصاص دهند و اگر در این ساعت باشکوه پر از خلوت و تنهایی با آن بخش مقدس وجودشان ارتباطی باطنی و قلبی بگیرند، از دروازهای عبور خواهند کرد که آنان را به سرزمینی پر از خلاقیت، آرامش و شور و شعف رهنمون خواهد شد. شاید در نگاه اول این نگرش یا ایده من به نظر بسیاری فقط یک شعار یا تخیل شاعرانه باشد ولی در این جامعه بسیاری از زنانی که اینک با همان خانهداری هنرمندان توانایی شدهاند، به تحصیلات عالیه روی آوردهاند و حتی اکنون منبع درآمد بالایی کسب کردهاند، روزی فقط خانهداری منزوی یا غمگین بودند که نمیدانستند از وقت خود چگونه استفاده کنند.
زنان خانهدار میتوانند از آموزشی که من از آن به عنوان «آموزش در حین کار» یاد میکنم، بهرهمند شوند. به ویژه که این روزها تب گروههای آموزشی مجازی بسیار بالاست و اگر زنی هوشمند باشد میتواند با مدیریت صحیح زمان و استفاده به جا و مناسب از این گروهها هم به امر خانهداری بپردازد، هم مهارتهای لازم را آموزش ببیند آن هم فقط با صرف هزینه اینترنتی که همه اعضای خانه در آن سهیم هستند، البته باز هم به شرط رعایت اعتدال و حفظ چارچوبهای خانواده.
زیر آسمان این شهر خانههای بسیاری است و در هر خانه زنی با عشق خانهداری میکند. زنی که اگر از او بپرسند شغل شریف تو چیست؟ آرام ، با شرم و اندوه میگوید: خانهدار! در حالی که اگر بانویی در این حانهها خانهداری نمیکرد، شاید اصلا خانه آن معنای مکان دنج و پر از آرامش را به ما القاء نمیکرد. خانهداری را دوست دارم ولی از آن بیشتر خلاقانه خانهداری کردن را، محترمانه در کنار این خانهداری آموزش دیدن را و رشد کردن در سنگر خانه و خانواده پا به پای عزیزانم را دوست دارم.