کتاب خوب- امیدبانوان؛ در جهانِ امروز، خطرهای بیشماری وجود دارد که مهمترین آنها حواسپرتیهای همیشگی و درگیریهای جزئی است که باعث میشوند بیهدف و در مسیری نامشخص تلاش کنیم. رایان هالیدی، ازطریقِ تلفیقِ استادانهٔ فلسفهٔ شرق و غرب، به همهٔ ما میآموزد که چگونه میتوان درمیانِ این درگیریها و مشکلاتِ طاقتفرسای گاهوبیگاهِ زندگیِ قرنِ بیستم متمرکز ماند و حضور ذهن داشت.
بعضی از نویسندگان در کتابهایشان مشاوره میدهند، اما در کتاب قدرت سکوت ذهن، رایان هالیدی عصاره خِرد را در اختیارمان قرار میدهد. این کتاب کتابی است که باید خوانده شود. حواستان باشد، در صفحاتِ این کتابِ کمحجمِ بینظیر، ایدهای برای تغییر زندگی نهفته است، اینکه برای پیشرفت به جلو باید بیاموزیم و ذهنمان را ساکت کنیم و رایان هالیدی، بار دیگر، در این کار موفق بوده است.
خواندن کتاب قدرت سکوت ذهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال زندگی شاد هستند پیشنهاد میکنیم
درباره رایان هالیدی
رایان هالیدی به عنوان استراتژیست رسانهای و یکی از نویسندگان برجسته در زمینه استراتژی و بیزنس فعالیت میکند. وی پس از رها کردن کالج در سن نوزده سالگی، برای کارآموزی نزد رابرت گرین نویسندهٔ کتاب «۴۸ قانون قدرت» رفت، وی وظیفه ارائه مشاوره به بسیاری از نویسندگان و خوانندگان دارای آثار پر فروش میلیونی را به عهده داشته است. هالیدی در سمت مدیر بازاریابی امریکن آپارال نیز سالها فعالیت کرد، کارزارهای تبلیغاتی ای که طی این دوران طراحی نمود در قالب مطالعات موردی توسط توییتر، گوگل و یوتیوب مورد استفاده قرار گرفته و در نشریاتی چون اَداِج، نیویورک تایمز و فست کمپانی نام برده شده است.
کتاب اول هالیدی به نام «به من اعتماد کنید، به شما دروغ میگویم»: اعترافات یک متقلب رسانه ای که از طرف فایننشال تایمز کتابی شگفتانگیز و آزاردهنده توصیف شده – اثری پرفروش بود که وی را به همگان معرفی کرده و هم اکنون در کالج های سرتاسر جهان تدریس میشود. هالیدی هم اکنون بیشتر اوقات را به کار ویراستاری برای نیویورک آبزِروِر مشغول بوده و از منزل خود در آستینِ تگزاس به نوشتن مطالبی برای تاوت کاتالوگ میپردازد.
بخشی از کتاب قدرت سکوت ذهن
جذبهٔ سکوت بهآرامی هویدا میشود و دنیای مدرن با این آرامش و سکوت میانهٔ خوبی ندارد، زیرا علاوهبر هیاهو و سروصدا، دسیسهها و کشمکشهای تنگاتنگ مربوط به عصر سنکا، صدای بوق ماشینها، صدای استریوها، زنگ تلفنها و زنگِ هشدارِ برنامههای رسانههای اجتماعی، صدای ارهبرقیها و هواپیماها را هم داریم. مشکلاتِ شخصی و اجتماعیِ ما نیز به همان نسبت بیشتر شده است؛ رقبا بهزور واردِ پیشه و هنرِ ما میشوند، میزهایمان با انبوهی از کاغذ انباشته میشود، و صندوقِ الکترونیکیِ ما از پیامها سرریز میگردد. همیشه در دسترس هستیم و این بدان معناست که در جریانِ موضوعات و مسائلِ روز قرار داریم. در صفحههای اجتماعیمان که تعدادشان هم زیاد است، اخبارِ بحرانهای پشتسرهم بر سرمان هوار میشود. سختیِ کار، ما را فرسوده میکند و گویی تمامی ندارد. از هر نظر، بیشازحد مصرف میشویم و دچار سوءتغذیهایم، بیشازحد برانگیخته میشویم، بیشازحد برنامهریزی شدهایم و تنها هستیم. چه کسی قدرتِ متوقف کردنِ این فرایند را دارد؟ چه کسی فرصت فکر کردن دارد؟ آیا کسی هست که تحت تأثیر همهمه و اختلالاتِ عصرِ ما نباشد؟
با اینکه شدت و ضرورتِ حلِّ مشکلاتِ ما امروزی است، اما ریشه در مشکلی ابدی دارد. درحقیقت براساس شواهد تاریخی، همیشه تواناییِ تقویتِ آرامش و فرونشاندنِ آشفتگیِ درونی، آرام کردنِ ذهن، درک احساسات، و کنترل جسممان بسیار دشوار بوده است. چنانکه بلز پاسکال در ۱۶۵۴ گفته است، تمامیِ مشکلاتِ بشر از آنجایی نشئت میگیرد که انسان نمیتواند بهتنهایی در اتاقی آرام بنشیند. براساس نظریهٔ تکامل، گونههای مجزایی مانند پرندگان و خفاشها جهتِ بقا، سازگاریهای مشابهی داشتهاند؛ دربارهٔ مکاتب فلسفی که کیلومترها از هم دورند و فاصلهای به وسعتِ اقیانوسها دارند نیز چنین است، همان مکتبهایی که با روشهای منحصربهفردشان به مقصدِ مهمِ مشابهی رسیدهاند:
برای تسلط کامل بر زندگی شخصی، برای زنده ماندن و رشد کردن در هر شرایطی، بدون توجه به شلوغی و همهمهٔ محیط، سکوت ذهن ضروری است.